دوسه روز پیش در کلاس زبان به مناسبتی استاد پرنشاط و البته جهان دیده ما بحث شِلتی ها (shelty ) را پیش کشید.روحیه خوبی دارد. بخاطر مطالعات زبان شناختی و هم چنین تجربیات مختلف در خارج از کشور لایه های فرهنگی لغات و اصطلاحات را هم به خوبی واکاوی می کند. او معتقد است که نباید به صورت سیاه و سفید به دیگران نگاه کرد. ممکن است دیگرانی هم رسم های قابل تحسینی هم داشته باشند که ما نسبت به آنها بی توجهیم و یا در انجام آن سستی می کنیم.یکی از مصادیقی که او به مناسبتی از ان یاد کرد شلتر ها و اصطلاحا گرمخانه ها در کشورهای اروپائی است.این مراکز به طور خاص به مکان های کوچک و بزرگی گفته می شود که بی خانمان ها در مدت زمان معینی در آنجا اسکان می یابند.در برخی از این مراکز اسکان رایگان فقط به مدت یک شبانه روز است ودر روزهای دیگر مبلغ مختصری دریافت می شود. البته از روز دوم راه کسب درامد برای ساکنین بی بضاعت قبلا ترسیم وتنظیم شده است به این معناکه انها می توانند در مراکزی که به امور خیریه می پردازند فعالیت های مورد نیاز را انجام دهند ودر عوض به اسکان رایگان خود ادامه دهند. بد نیست بدانید یکی از این فعالیت ها ی خیریه صحبت کردن با سالمندان است که در نوع خود جالب توجه است! استاد در ادامه به ذکر خاطره ای تاسف آور و نه چندان تاریخ گذشته ازحال و روز یک مسافر بخت برگشته که به دلیلی بی پول شده بود پرداخت و اینکه همراه و همدوش او به مراکز مختلف در قم سر زده و تمام آنها از اسکان موقت این فرد و تغذیه او امتناع کرده اند به طوری که در شهر کریمه اهل بیت(ع) و عش آل محمدی که قرار است به عنوان الگو به جهان معرفی شود یک سرپناه برای کسی که نه بخاطر سوء اختیار بلکه بخاطر بخت بد به صورت موقت دچار بی بضاعتی رنج آور شده وجود ندارد.استاد در ادامه یک تلنگر اساسی به ما زد؟ در مدیریت شهری کشور ما ابن السبیل ها چه جایگاهی دارند؟ فرض کنید شما بعنوان یک انسان عادی جهت کاری اداری عازم شهری شدید که هیچ دوست و یا خویشاوندی در آنجا ندارید. به دلایل مختلف(که کم هم نیستند!) شما بی پول شدید.در این میان حتی ممکن است بی کفش هم بشوید! به کجا باید مراجعه کنید؟ در کجا باید بخوابید؟ زیر درخت؟ کنار ساختمان ها؟ حرم یک امامزاده؟ و یا... حال فرض کنید که این مورد خاص یک خانم هم باشد. واقعا چه خطراتی او را تهدید می کند؟ و هزار و یک سو ال دیگر.
حدود ده سال پیش و بعد از مرگ یک کارتن خواب بر اثر سرمای پایتخت سه گرمخانه در جنوب تهران ساخته شد که وظیفه ذاتی آنها پذیرائی از کسانی بود که سرپناهی ندارند.در سالهای بعد مراکزی به همین کیفیت در برخی نقاط( عمدتا مراکز استان ها) ساخته شد که خواسته یا ناخواسته با نام اعتیاد گره خورد و بیشتر پذیرای معتادانی هستند که از خانه و جامعه طرد شده اند تا در این میان راهی برای ترک دادن آنها هم اندیشیده شود. از سوی دیگر دو مفهوم(مسکین) و (ابن السبیل) از پربسامد ترین مفاهیم در فقه اقتصادی و فقه اخلاقی اسلام است. در این میان مفهوم نام آشنائی به نام (فقیر) هم وجود دارد.فرق میان مسکین و فقیر از لحاظ فقهی اینست که فقیر کسی است که خرج سالیانه اش را ندارد و مسکین کسی است که در تامین قوت روزانه هم درمانده و ناتوان است.در کشور ما نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بنیاد 15 خرداد در نگاه کلان و راهبردی بیشتر به قشر فقیر پرداخته اند تا قشر مسکین. بدین معنا که شخص یا خانواده هایی که دارای درامد غیر ثابت هستند را تحت پوشش گرفته تا نهایتا این افراد دارای درامد ثابتی شده و در نهایت از چتر حمایتی خارج شوند. اینکه چقدر به این مکانیزم عمل شده است خود جای بحث دیگری دارد. اما در این میان تکلیف رسمی مساکین و از راه ماندگان مشخص نشده است.این در حالی است که این دو گروه بعنوان مصادیق قطعی مصرف خمس و صدقه رسما در قران مورد اشاره و تاکید قرار گرفته اند(البته فقهای امامیه در استحقاق خمس هاشمی بودن را هم شرط می دانند).به نظر نمی رسد کسی ادعا کند که ابن السبیل در طول تاریخ تطور معنائی پیدا کرده است و مثلا سبیل به معنای راه اعتقادی و بینشی و ابن السبیل به معنای گمراه و اصطلاحا از راه به در شده است.به دیگر سخن همیشه و در هرکجا می توان مصادیقی را پیدا کرد که در راه مانده هستند به همان معنای بدوی و ظاهری که به ذهن می آید. جالب آنکه در شهرهای کوچک و بزرگ ایران یکی از مراکزی که شهرسازی بدان توجه می شد همین واقعیت است. لذا ما با ساختمان هایی مواجه بودیم که اصطلاحا (تکیه فقرا) نامیده می شدند. از یک سو کسانی که سرپناهی نداشتند و یا غریب و در راه مانده بودند در آنجا بیتوته می کردند واز سوی دیگراز اماکنی که مردم مقید به اداء نذورات در انجا بودند همین تکیه ها بود. مردم برای این مهمانان سرپناه غذا و اب می اوردند و در طلب رضوان الهی سبقت می جستند.در این میان چند نکته کوتاه نباید فراموش شود:
اول: ممکن است کسی بگوید چشم ما انقدر به دیدن کمبودهای بزرگ و کلان عادت کرده است که برای ابن السبیل جایی نمانده است. کشور ما از برخی کمبودها و مشکلات اساسی رنج می برد که حل اینگونه معضلات در الویت های دو یا سه رقمی! جای می گیرند با اینحال فراموش نکنیم برای تکمیل یک پازل زیبا گاه کنار هم گذاشتن همین قطعات ریز و ناچیز کاری می کنند که از قطعات بزرگ و کلان بر نمی آید.
دوم: کم نبوده اند افرادی که به طور شخصی در زندگی خودشان و با توجه به بضاعت مناسبشان به این مقوله پرداخته اند. بنابر شنیده ها همیشه افرادی بوده اند که خانه هایشان را برای اسکان بی پناهان در اختیار می گذاشته اند. هم چنین هنوز صاحبخانه هایی وجود دارند که سفره های دائمی غذا برای نیازمندان پهن می کنند.بحث اصلی من نگاه اساسی و حکومتی به این قضیه است و نه اعمال خیرخواهانه شخصی که در قدیم پر رنگ تر بوده و امروزه کم وبیش ادامه دارد.البته شکی نیست که نهاد های رسمی بدون کمک و قدم خیر مردم نمی توانند کاری از پیش ببرند.
سوم: از مهم ترین دلائل امتناع نهاد های شهری مانند شهرداری ها از عدم توجه نظام مند به بحث ابن السبیل و مسکین ، سوء استفاده های احتمالی از این مقوله و اصطلاحا تبدیل شدن یک مکان خیرخواهانه به یک پاتوق مفسده انگیز است.به نظر می رسد می توان با برخی دقت نظرها این سوء استفاده ها را به حداقل رساند(اگرچه قطعا به صفر نخواهد رسید)
برچسب ها : دین برچسب ها : اجتماعی